نگرش نوین در مسائل اسلام مبین



ما در این پست دو تحقیق ، یک تحقیق از موافقین نوروز و یک تحقیق از مخالفین نوروز ارائه می دهیم و سپس نقدهایی بر هر دو تحقیق وارد می کنیم.

تحقیق اول  : تحقیق مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی (موافق عید نوروز)

تحقیق دوم : نحقیق پژوهشگر حوزه محمد تهرانی (مخالف عید نوروز)


در ادامه مطلب شاهد این دو تحقیق و نقد و بررسی ما باشید :

ادامه مطلب


قبلتر سندی ارائه دادیم که ابن عربی مدعی شده بود ، فصوص الحکم» به واسطه پیامبر (ص) به او وحی و القاء شده است. ابن عربی نه تنها ادعای نزول فصوص الحکم» بلکه ادعای وحی و نزول حرف حرف الفتوحات المکیة» را هم دارد !

اما داستان به همین جا ختم نمی شود و ابن عربی ادعایش را بالاتر می برد و مدعی میشود ، همان طور که خدا قرآن را جمع آوری و آیات را مرتب و ردیف کرده است ، جمع و ترتیب ابواب فتوحات هم به وحی و الهام خدا بوده و خودش اختیاری در آن نداشته است ! 


در ادامه مطلب می توانید شاهد ادعاهای ابن عربی و توضیحات ما باشید. 

ادامه مطلب


شیخ اشراق در خاتمه ی کتاب حکمة الاشراق» مدعی می شود ، کتابش را فرشته ای بر او وحی و القاء کرده است. البته ایشان اضافه کرده ، هرکس مطالب کتاب من را انکار کرد خدا از او انتقام می گیرد ! 


ترجمه متن شیخ اشراق : ستارگان هفتگانه در برج میزان گرد آمده بودند که نوشتن این کتاب به پایان آمد. این مطالب را جز با اهلش یعنی کسانی که راه و رسم مشائیان را پیموده و عاشق نور خدا شده اند در میان مگذارید. علاقه مندان این مطالب باید پیش از پرداختن به آن چهل روز ریاضت بکشند ، گوشت نخورند ، با خوراک کمی بسازند ، جز نور خدا  به چیزی دل ندهند و در فرمان قیّم کتاب (یعنی همان استاد عرفانی که تحت نظر او ریاضت می کشید و قرار است کتاب را نزد او بخواند) باشند.

و چون وقتش برسد وارد مطالب کتاب شوند. آنان که این نوشته را بررسی کنند ، خواهند فهمید که چیزهایی بر زبان من جاری شده که گذشتگان و آیندگان از آن آگاه نبوده اند. این مطالب را فرشته ی الهام ، در باطن من قرار داد. این کار در یک روز شگفت انگیز یکباره اتفاق افتاد ، هرچند نوشتن آن چند ماهی به طول انجامید زیرا گرفتاری های سفر اجازه نوشتن نمی داد. این کتاب بسیار گران قدر است ، هرکس که حق را انکار کند گرفتار انتقام خدا خواهد شد و خدا نیرومند و انتقام کش است). مبادا کسی چنان بپندارد که بدون مراجعه به خلیفه ای که نزدش علم الکتاب است (همان مرشد تصوف که ریاضت و تعلیم کتاب تحت نظر اوست) از این مطالب سر درآورد»! حکمة الاشراق ، به تصحیح هنری کربین ، صفحه 258 و 259


جالب است، اول ادعا می کند کتابش وحی شده ، سپس برای اینکه دهان منتقدین را ببند به حربه ی ترس و اغراق متوسل میشود و مخاطبش رو می ترساند که گرفتار انتقام خدا میشوی اگر مطالبش را قبول نکنی و انکار و نقد تو ، ناشی از ضعف کتاب نیست بلکه ناشی از ضعف ایمان و جهل توست.

در آخر به مسئولین توصیه می کنم ، بخاطر آرامش روح شیخ اشراق به توصیه ایشان عمل کنند و تدریس کتاب حکمه الاشراق» در دانشگاه ها متوقف شود چون هیچکس تحت نظر مرشد این کتاب را نمی خواند و چهل روز قبلش هم ریاضت نمی کشد و بسیاری هم مطالبش را نقد و انکار می کنند لذا عذاب و انتقام الهی در پس اینان نهفته هست !

پس ای کسانی که ایمان آوردید به کتاب حکمة الاشراق» ایمان بیاورید و مبادا مطالبش را نقد و انکار کنید که گرفتار انتقام خدا می شوید و در عذاب جهنم می سوزید !


مولوی می گوید: امام علی (ع) توسط رسول اکرم (ص) از ترور خویش به دست ابن مجلم مرادی آگاه شده بود. وقتی خبر به گوش ابن مجلم رسید، او به محضر حضرت رسید و خواست امیرالمؤمنین (ع) جان او را بگیرد تا این جنایت به دست او صورت نپذیرد. امام فرمود: ما قصاص قبل از جنایت نمی کنیم؛ تا کسی جرمی مرتکب نشود، نباید عقاب شود. اما او اصرار کرد و از عاقبت کار خود وحشت زده بود و با کمال جدّیت می خواست که حضرت با کشتن او، وی را از ارتکاب چنین جنایت هولناکی باز دارد. امام برای اینکه از اضطراب وی بکاهد، به او می فرماید: نگران مباش، من نه تنها از تو رنجیده نیستم و کینه ای به دل ندارم ، بلکه خوشحال باش که خودم در قیامت شفیع تو خواهم بود. حکم الهی این است که تو مرا بکشی. بنابراین، تو مجری حکم الهی هستی !!!

در اینجا مولوی به امام علی (ع) تهمت زده که ایشان جبری بوده و قاتلش را هم شفاعت می کند! و همچنین به دفاع از قاتل ایشان ، ابن ملجم ملعون پرداخته و گناه عظیمش را نه تنها به ادعای جبری بودن عملش ، توجیه کرده بلکه او را یوم القیامة از شفاعت یافتگان و اهل بهشت قلمداد کرده !

برخی توجیه می کنند هدف مولوی از این داستان ساختگی ، نشان دادن عفو و بخشش حضرت علی (ع) حتی نسبت به دشمنانشان بوده و شما هدف و پیام مولوی رو ببین نه داستان را !

واقعا این توجیه خیلی عجیب است ! مولوی یک داستان دروغین را روی اشخاص حقیقی (امام علی و ابن ملجم) پیاده می کند که نتیجه اش تهمت و انتساب دروغ به علی (ع) و ابن ملجم است. این مثل این می ماند که من بگوییم علی (ع) ی کرد و بعد از ی پشیمان شد و بعدش بگوییم ، علی که ی تکرد بلکه من مثال زدم و مهم پیامش است که بعد از گناه پشیمان شوید !!!!!

حال علاوه بر تهمت و انتساب دروغ به علی (ع) ، پیامی با ارزشی هم در داستان مولوی نیست. پیامهایش این است :

  • جبری بودن اعمال انسان
  • توجیه جرم و جنایت اشخاص به اسم جبر
  • گذشت از گناه دیگران با توهم جبری بودن اعمال
برخی هم توجیه می کنند که مولوی در جای دیگر از مثنوی ، فریاد زده : اختیارست اختیارست اختیار !
این توجیه هم مولوی را تبرئه نمی کند بلکه نشان از تناقض گویی مولوی دارد که جایی جبری می شود و جایی دیگر مدافع اختیار ! در عین حال هم ادعا می کند : مثنوی را خدا بر او وحی کرده !

(اینجا ببینید)


مولوی در مقدمه دفتر اول از مثنوی مدعی می شود ، مثنوی را خدا نازل کرده و خودش آن را از ورود مطالب باطل و تحریف صیانت می کند !

البته برخی اشکال می کنند : ما در قرآن داریم که بر غیر پیامبران هم وحی میشد مانند وحی بر مادر موسی و وحی بر زنبور عسل ، پس عیبی ندارد که بر ابن عربی یا مولوی و . هم الهامات غیبی (وحی) نازل شده باشد».


در ادامه مطلب ترجمه و نقد سخن مولوی و پاسخ ما به اشکال فوق را ببینید.

ادامه مطلب


ابن عربی در مقدمه کتاب فصوص الحکم» مدعی است ، خدا این کتاب را در مکاشفه ای توسط پیامبر (ص) بر او وحی کرده که ترجمه آن بدین شرح است : 

من رسول الله (ص) را در مبشره ای دیدم و این واقعه در دهه آخر از محرم سال 627 در شهر دمشق بود. در دست رسول الله (ص) کتابی بود ؛ به من فرمود : این کتاب فصوص الحکم» است ، آن را بگیر و به مردم برسان تا از آن نفع برند. گفتم : شنیدم و از خدا و رسول خدا و اولی الامر اطاعت می کنم همانطور که مامور شده ایم. پس مقصود و آرزوی رسول الله (ص) را محقق گرداندم و نیتم را خالص و قصد و همتم را تجرد کردم برای ابراز این کتاب چنانچه که رسول الله (ص) برای من معلوم فرمود بدون کم و زیاد و از خدا خواستم مرا در ابراز این کتاب و در تمام احوال از بندگانی قرار دهد که شیطان بر آنها سلطه ندارد و به خصوص مرا در جمیع آنچه انگشتانم رقم می زنند و زبانم بیان میکند و بال هایم در می نوردند و می گیرند ، به القای سبوحی و دمیدن روحی در روعم ، تایید کند تا به مضمون و اعتصموا بحبل الله» به او معتصم شوم تا مترجم باشم نه متحکم تا اهل الله اصحاب قلوب که بر او واقف می شوند برایشان محقق گردد و ثابت شود که این کتاب از مقام تقدیس است که از اغراض نفسانی که تلبیس در آن راه پیدا می کند منزه است و امیدوارم که حق تعالی چون دعایم را بشنود ،ندایم را لبیک گوید. پس من القاء نمی کنم مگر آنچه به من القاء شده و نازل نمی کنم مگر آنچه بر من نازل شده و من نبیّ و رسول نیستم بلکه وارثم و برای آخرتم نگهبان».

فصوص الحکم ، به تحقیق أبو العلا عفیفی ، ص 47 و 48


در ادامه مطلب می توانید نقد ما برسخنان ابن عربی و توضیحاتی بیشتر در اینباره را شاهد باشید.

ادامه مطلب


مواسات در لغت به معنای غمخواری ، همدردی و مددکاری به مال است و مواسات در عزاداری از نظر برخی عزاداران یعنی ما بیاییم مصائبی که بر اهل بیت (ع) فرود آمده بر سر خودمان بیاوریم تا بفهمیم اهل بیت (ع) چه رنج و دردی کشیدند و بدین صورت ما هم در غم آنان شریک شویم ! 

ممکن است مواسات در حد متعارف و معقول که خلاف شرع نباشد ، یافت شود که در آن عیبی نیست اما گاهی مواسات از حد شرعی و حلال خارج شده و مُواسی مرتکب محرّمات می شود مثلا عزادار اقدام به کودک آزاری می کند تا حس کند  امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) از آزار شدن حضرت رقیه (که وجود هم نداشته است) چه دردی کشیدند ! یا قمه بر سر می زنند تا بفهمند شمشیرها بر پیکر عباس (ع) و حسین (ع) چه دردی گذاشتند و قِس علی ذلک. 

به هر حال باید به کسانی که حلال و حرام در عزاداری برایشان مهم نیست و حاضرند مواسات حرام هم بکنند گفت : اگر راست می گویید در بالاترین حد ، مواسات کنید و سر خودتان را با شمشیر ببُرید تا هم خودتان خلاص شوید هم اسلام از شر این همه حماقت خلاص شود. 

 
در ادامه مطلب چند فیلم و عکس از مواسات در عزاداری خواهید دید که چگونه عزادارانی بی عقل به نام مواسات اقدام به خودزنی ، کودک آزاری و جنایت می کنند. (اگر قلبتان ضعیف است ، نگاه نکنید).

ادامه مطلب


ترجمه عبارت ابن عربی : موسی نور چشمی برای فرعون بود در ایمانی که خدا هنگام غرق به فرعون عطا کرد پس خداوند او را قبض کرد پاک و مطّهر بدون آنکه در وی پلیدی و خُبثی باشد زیرا او را هنگام ایمانش قبض کرد قبل از آنکه به گناهان آلوده گردد و چیزی از گناهان کسب کند !


نقد این سخنان بی ارزش را در ادامه مطلب ببینید :

ادامه مطلب



روایت صحیح فوق که منسوب به امام صادق (ع) است ، در کتب متعدد تفسیری و روایی شیعه نقل شده است . 

روایت می گوید ، امام صادق (ع) در تفسیر آیه ی 26 بقره فرمود : قطعا خدا این مثل را برای امیرالمومنین (ع) زد پس پشه ، امیرالمونین (ع) است و بالاتر از پشه (خرمگس) رسول الله (ص) است !!!

إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا . (سوره بقره : 26)

خدا از این که پشه، و آنچه بالای اوست مثال بزند شرم نمی‌کند .


در ادامه مطلب می توانید بررسی سندی این روایت را همراه با نقد و تحلیل ما بر این روایت و اسکن منابع روایت را ببینید.

ادامه مطلب


پس از اینکه کلیپ دلالت قرآن» را در کانال عهد الله» منتشر کردم ، یکی از ون حوزوی - که خودشان را معرفی نکردند - نقدی بر این کلیپ داشتند که باعث شد مناظره ای بین من و ایشان در دو جلسه صورت گیرد.

ایشان ابتدا نقدی صوتی برای من فرستادند که بنده در دو بخش صوتی پاسخ دادم و سپس ایشان نقد صوتی دومشان را فرستادند که بنده کتبا پاسخ ایشان را دادم و مناظره و گفتگو ما پایان یافت.


استماع و اقراء این مناطره که تقریبا دو ساعت طول می کشد ، از جهات زیر ارزشمند است :

  • تقابل دو دیدگاه فکری با یکدیگر : اسلام قران محور (فقه قرآنی) با اسلام روایت محور (فقه سنتی)
  • ضعف شدید فقه سنتی در برابر فقه قرآنی با آنکه فقه سنتی پیشینه تقریبا هزار ساله دارد !
  • در این مناظره سستی اساس و پایه های فکری فقه سنتی به خوبی افشاء می شود.
  • پاسخ به این سوال که چرا ما قرآن را بر روایات ترجیح می دهیم و روایات را در فرع قرآن قرار می دهیم.
در ادامه مطلب می توانید شاهد مناظره ما باشید :

ادامه مطلب


فقهاء قاعده ای دارند به نام اصالة الحل» ، یعنی همه چیز حلال است مگر اینکه حرمتش ثابت شود. بسیاری از فقها برای اثبات مطلوبشان به آیه ی ! احلّ لکم ما فی الارض جمیعاً» استناد می کنند. اما چنین آیه ای در قرآن وجود ندارد !!!

مثلا فقیه نامدار ، آغا ضیاء الدین عراقی در کتاب (نهایة الافکار) می نویسد : زمانی که بین دو روایت تعارض از نوع تباین کلی باشد مثلا روایتی گوشت الاغ را حلال و روایتی دیگر گوشت الاغ را حرام بداند ، روایتی که گوشت الاغ را حلال می داند رجحان و تقدم دارد (مقبول است) زیرا موافق با این آیه ی عام قرآن است : (و احل لکم ما فی الارض جمیعا) !!!! یعنی هرآنچه در زمین است برای شما حلال شد !

تأسف اینجاست ، چنین آیه ای در قرآن وجود ندارد ! و ایشان بخاطر انس زیاد با قرآن !!!! و کاربرد زیاد قرآن در فقهش !!!! هرگز متوجه این اشتباه نشد. رسوایی زمانی بیشتر می شود که متوجه میشویم ، این اشتباه را فقط آغا ضیاءالدین عراقی مرتکب نشد بلکه فقهایی دیگر مانند آیات عظام سید ابوالقاسم خویی ، میرزای نائینی ، احمد اردبیلی ، محمود آشتیانی ، شیخ جواد طارمی ، سید محمد صدر و . نیز مرتکب شدند در حالی که در قرآن آیه ی (احل لکم ما فی الارض جمیعا) نداریم بلکه آیه این است هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا / البقرة : 29» یعنی هرآنچه در زمین است را برای شما خلق کرد. (نه اینکه برای شما حلال شد)!

این فقط یک اشتباه لفظی نیست ، بلکه اشتباهی است که بر اساس آن بحث مفصل فقهی می کنند و حکم صادر می کنند!

در ادامه مطلب شاهد اسناد و مدارک اشتباه فقهای فوق باشید :

ادامه مطلب


بسیاری از شیعیان بر این باورند ، اهل سنت اند که بغض شیعه را دارند و  شیعیان را تکفیر و خونشان را مباح می دانند و شیعیان همیشه خواهان برادری با اهل سنت بوده اند مگر شیعیان انگلیسی ! اما وقتی کتب علمای شیعه را ورق میزنیم ، واقعیت چیزی دیگری است ! کم نبودند علمای شیعه که اهل سنت را تکفیر کردند و خونشان را مباح و آنان را از سگ نجس تر دانستند !

اسنادی از علمای شیعه و سنی افراطی نشان خواهیم داد که چگونه به تکفیر و توهین یکدیگر پرداختند حال آنکه از دید قرآن هیچ کدام حق چنین رفتاری را نداشتند.

هدف از ارائه این اسناد ، ازدیاد آتش تفرقه شیعه و سنی نیست زیرا ما مخالف تکفیر ناحق و موافق وحدت هستیم بلکه هدفمان این است که نشان دهیم وقتی شیعه و سنی قرآن را عضین و پشت سر نهند چه فجایعی به بار می آورند ، فاجعه ی تنش شدید چند صد ساله ی شیعه و سنی که این دو را به جان یکدیگر انداخته به جای آنکه به عنوان دو مسلمان علیه کفار متحد شوند.

حقیقت این است برخی از فقهای شیعی و سنی با دوری از قرآن ، آتش اختلاف را افروختند و نتیجه آن افراطیون شیعی و سنی در گذشته و حال است که متاثر از فقها بر علیه هم می ستیزند هرچند که آنها را شیعه انگلیسی بخوانند. انگلیس و مانند آن نگذاشت، آتش تفرقه خاموش شود و گرنه این فقها بودند که آتش را افروختند !

در قسمت اول به تکفیر اهل سنت توسط علمای شیعه می پردازیم و در قسمت دوم به تکفیر شیعه توسط علمای سنی می پردازیم.

ادامه مطلب


آقایان مکارم شیرازی و نوری همدانی ساخت فیلم درباره شمس تبریزی و مولانا را جایز نداستند. نوری همدانی همانند مکارم در پاسخ به نامه طلاب در این مورد نوشت : این دو نفر نامبرده از اعیان صوفیه می باشند و ما برای این مطلب مدارک مقتضی از کتابهای خودشان داریم. اساسا فرقه صوفیه یکی از فرقه های ضاله و مضله می باشند که با تشکیلات قطب سازی و مرشد بازی به جنگ اسلام ناب که اسلام قرآن واهل بیت(ع) است آمده اند و حضرت صادق(ع) درباره صوفیه فرموده اند انهم اعدائنا» یعنی آن ها دشمنان ما هستند. ترویج آن ها به هر شکلی باشد جایز نمی باشد و حرام است.

در ادامه مطلب می توانید نقدی که بر این فتوا نوشته ام را مطالعه کنید.

ادامه مطلب


با مطالعه تاریخ علوم و اختراعات و اکتشافات می بینیم که جمعی از دانشمندان بشر، سالیان دراز زحمات طاقت فرسایی کشیده اند و انواع محرومیتها را تحمل کرده تا بتوانند اختراع و اکتشافی کنند که باری از دوش همنوعانشان بردارند. اما سوال مهم اینجاست که اگر این مخترعان کافر باشند آیا پاداش اخروی دارند و به بهشت می روند ؟!

صراحتا می گویم: خیر، طبق برداشت من از قرآن، پاداشی ندارند و به جهنم می روند و در ادامه مطلب با مستندات قرآنی به اثبات این حرف می پردازم.

ادامه مطلب


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها